فرا اندیشه

نقد و بررسی

قدرت جادویی ایمان و باور قلبی در درمان بیماریها

دانشمندان زیادی بر روی باور و ایمان افراد آزمایش های زیادی انجام داده اند. آزمایشاتی که مدت زیادی است که قدرت بی حد و مرز افکار انسان را ثابت کرده اند. تاثیرات افکار و باور بر روی زندگی، مخصوصا بر روی جسم ما موضوع جدیدی نیست، ولی ما انسان ها متاسفانه به دلیل اینکه افکار را نمی بینیم، قدرت آنها را باور نداریم حتی اگر در زندگی قدرت افکار و باورمان را بصورت مثبت یا منفی تجربه کنیم باز هم می گوییم تجربه ما فقط یک اتفاق بوده و هزارو یک دلیل برای رد کردن ارتباط آن اتفاق با افکارمان پیدا می کنیم ولی حقیقت چیز دیگری است، حقیقت این است که افکار متمرکز ما و باورهای قلبی ما تاثیر مثبت و همچنین تاثیر منفی روی زندگی و بر روی جسم ما می گذارند. و حتی می توانند، باعث بیماری و سلامت ما بشوند.

در حقیقت داستانهای بسیاری از شفای معجزه آسا و یا مرگ انسان وجود دارد که پزشکان و متخصصان آنرا به قدرت ذهن و باور شخص مرتبط می دانند، قدرت باوری که می تواند باعث بیماری و یا شفای معجزه آسای شخص شود. این قدرت بی همتای باور و ایمان قلبی، نه تنها در زمینه سلامتی تاثیر گذار است، بلکه در کل زندگی تاثیر گذار است. ولی متاسفانه 99% از انسانها استفاده آگاهانه از قدرت باور را بلد نیستن و تا زمانیکه عوامل منفی بیرونی کنترل زندگی آنها را بدست داشته باشد. قادر نخواهند بود از قدرت ذهن و باورشان آگاهانه در راه رسیدن به خواسته هایشان استفاده کنند. در زمینه قدرت باور آزمایشات زیادی در پزشکی صورت گرفته است. پزشکان این موضوع را با نام پلاسیبو افکت یا اثر دارونماها می شناسند. آزمایش دارونما بدین گونه است، که پزشکی دارو نما را به بیمار می دهد. دارویی که به هیچ عنوان خواص دارویی ندارد و به بیمار می گوید، این دارو بیماری شما را از بین می برد و بیمار بدلیل اطمینان و باوری که به پزشک دارد با ایمان قلبی دارو را مصرف می کند. جالب اینجاست که درصد بالایی از بیماران بعد از استفاده از دارو نماها بهبود پیدا می کنند، و بیماری آنها بطور کل از بین می رود تنها چیزی که در این آزمایشات بدان نیاز است، بوجود آوردن فضایی برای ایجاد باور در بیمار است. هر چه باور شخص بیشتر باشد. سریعتر بهبودیش را بدست می آورد.

دکتر لیسا رنکین (Lissa Rankin) در کتاب خود موارد زیادی از شفای معجزه آسای بیماران با قدرت باور نوشته است. که همه آنها تاثیر گذاری قدرت باور انسان را اثبات می کنند. و نشان می دهد، قدرت ایمان و باور واقعیتی فراتر از درک انسان است . یکی از مواردی که این دکتر در کتاب خود عنوان کرده است. مربوط به دکتر فلیپ وست و بیمارانش است، دکتر وست بعد از آزمایشات متعدد بر روی بیمار خود متوجه می شود که متاسفانه بیمارش دچار سرطان بد خیم شده است، و هیچ راهه درمانی برای آن وجود ندارد این دکتر به دلیل اینکه هیچ راهه درمانی وجود نداشت. تصمیم می گیرد که از دارو نماها استفاده کند. از دارو نماها به بیمارش می دهد و توضیح می دهد که این داروها جدید هستند و معجزه می کنند و 100% تومور سرطانی را از بین می برند. بیمار هم گفته های دکتر را می پذیرد. و با ایمان قلبی داروهارو مصرف می کند. جالب اینجاست که بعد از یک هفته استفاده از آن داروها غده سرطانی بیمار بطور کامل ناپدید می شود، و از بین میرود. و شخص بیمار خوشحال می شود، تا بدین جا ایمان و باور آن شخص تومور سرطانی بدخیم که درمان کردنش غیر ممکن بود را درمان کرده بود. این بدین معنی است که باور این شخص غیر ممکن را ممکن کرده بود . دو ماه بعد دکتر وست بدلیل اینکه خود از این موضوع بسیار خوشحال بود و برای او این درمان یک موفقیت بزرگ بود و تاثیر فوق العاده دارونما را و داستان شفای این بیمار را بدون ذکر نام با یک مجله در میان می گذارد، و این مجله هم این داستان را چاپ می کند. شخصی که بهبودی خود را بدست آورده بود بصورت اتفاقی این مجله را می خواند و بر اساس توضیحات متوجه می شود که داستان، داستان خودش است و او از اصل هیچ دارویی استفاده نکرده و داروهایی که او از دکترش مصرف کرده بود قرص شکر بوده است. به پزشک خود زنگ می زند و موضوع را از او می پرسد و دکتر وست هم حقیقت را به او می گوید. فهمیدن اینکه هیچ دارویی در کار نبوده آن شخص را ناراحت می کند. و عدم اطمینان را در او بوجود می آورد. چند روز بعد از این موضوع بیماری آن شخص مجددا بر می گردد و متاسفانه بدلیل عدم اطمینانی که ایجاد شده بود. و نداشتن امید و انگیزه چند ماه بعد آن شخص جان خود را از دست می دهد.

در اینجا هم شاهد قدرت تخریب و عدم وجود باور قلبی در آن شخص هستیم در زندگی داشتن ایمان و باور بسیار مهم است. و زمانیکه باور نداشته باشیم که بهبود پیدا می کنیم وزمانیکه باور نداشته باشیم که موفق می شویم و زمانیکه باور نداشته باشیم ثروتمند می شویم هیچ تغییر مثبتی در زندگی مان رخ نخواهد داد. در حقیقت عدم وجود باور جسم ما، زندگی ما، و در اصل همه چیز مارا نابود می کند . دکتر لیسا رنکین در کتاب خود از اینگونه گزارشات پزشکی و تاثیرات دارو نماها و قدرت باور انسان زیاد نوشته است.

دکتر هیپتون در زمینه قدرت ایمان و باور انسان می گوید با وجود اینکه خیلی ها به این باورند که ژن و دی ان ای انسان تغییر ناپذیر است. ولی من مطمئن هستم که انسان با ایمان و باور قلبی حتی می تواند باعث ایجاد تغییرات مثبت و منفی روی ژن و دی ان ای خود شود. این دکتر همچنین می گوید امروزه در پزشکی ثابت شده است. درصد بالای بیمارانی که بهبود پیدا می کنند، توسط ایمان و باور قلبی که به پزشک و داروها دارند سلامتی شان را بدست می آورند. این به این معنی است که ایمان و باور بیمار است که باعث بدست آوردن سلامتی او می شود، نه داروها، داروها در شرایط بیماری فقط فضای مناسب برای بوجود آوردن ایمان و باور را محیا می کنند. و این باور مشخص است که کار اصلی را انجام می دهد. دکتر لیپتون در مورد قدرت ایمان و باور این داستان را تعریف می کند.

روزی یک بیمار به پزشکی مراجعه می کند. پزشک هم علائم سرطان را در بیمار می بیند به این دلیل از بیمار آزمایش می گیرد بعد پزشک آزمایش را به آزمایشگاه می فرستد، زمانیکه نتیجه از آزمایشگاه می آید متوجه می شوند که بیمارش سرطاان بدخیم دارد ناراحت می شود، و این موضوع را به بیمار می گوید متاسفانه بیمار هم بعد از شنیدن این موضوع بسیار ناراحت می شود و امیدش را از دست می دهد. و روز به روز ضعیف تر می شود، بعد از گذشت مدتی از دنیا می رود. بعد از در گذشت بیمار از آزمایشگاه به پزشک خبر می دهند که بنا به دلایلی در آزمایشگاه در آن تاریخ آزمایش آن بیمار با یک بیمار سرطانی عوض شده بود. در اصل آن بیمار اصلا سرطان نداشته است. پزشک بی نهایت متاثر می شود و متوجه می شود تنها دلیل از دنیا رفتن آن بیمار عدم وجود امید به ادامه زندگی و دانستن اینکه بیماری لا علاج دارد است. در اصل آن شخص بعد از شنیدن خبر بیماری امید به زندگی خود را از دست داده و به همین دلیل جان خودرا از دست داد. دکتر لیپتون برای اینکه این موضوع را بازتر کند در ادامه می گوید، پزشکان زیادی در حیطه کاری خود از قدرت باور بیمار برای درمان او استفاده می کنند. حتی در بعضی از عملهای جراحی باز هم از این روش استفاده می شود.

او می گوید روزی یک دکتر جراح تصمیم می گیرد از قدرت باور بیماریش در بهبودی او استفاده کند. البته نه با دادن دارونماها بلکه با عمل جراحی ساختگی، این جراح بدین گونه عمل می کند. بیماری که برای درمان نیاز به عمل جراحی داشت، روی تخت اتاق عمل می خواباند و ناحیه ای که باید عمل می شد را فقط بی حس می کند و در مانیتور تصویر یک عمل جراحی دیگر را پخش می کند. تا بیمار تصور کند واقعا تحت عمل جراحی قرار گرفته است. دکتر برای ایجاد باور در بیمار ناحیه مورد نظر را با تیغ می شکافد و بعد بدون انجام دادن کاری آن ناحیه را بخیه می کند. جالب اینجاست که آن بیمار بعد از مدتی بهبودی خود را بدست می آورد. آزمایشات در این زمینه نشان می دهند درصد مو فقیت در عمل های واقعی جراحی با درصد بهبودی با عمل های ساختگی به یک اندازه است. سوالی که در اینجا بوجود می آید این است که این چه قدرتی هست، که می تواند بیماریها را در مدت کوتاه ترین زمان ممکن از بین ببرد. این چه قدرتی است که می تواند غیر ممکن ها را در زندگی ممکن کند. جالب اینجاست که بدانید این قدرت در همه انسانهاست، همه انسانهای روی زمین دارای این قدرت بی همتا هستند. به همین دلیل است که به ایشان اشرف مخلوقات می گویند. زیرا ما قادر هستیم که ما خالق زندگی خود باشیم. ما اشرف مخلوقات هستیم زیرا می توانیم غیر ممکن هارو ممکن کنیم ما آنقدر قدرتمند هستیم که اگر به قدرت واقعی خود پی ببریم از آن وحشت زده خواهیم شد. ما بی نیاز هستیم، ما می توانیم همه چیز را در درون خود بیابیم کافی است، از عوامل منفی که زندگی مارو تحت کنترل خود در آورده اند فاصله بگیریم و فضای مناسبی برای ایجاد باورهای مثبت در زندگی ایجاد کنیم. ما باید آگاهانه روی باورهایمان کار کنیم، زیرا این باورهای ما هستند که زندگی ما را شکل می دهند، کافیست که به خود و تواناییهای خود باور داشته باشید. فراموش نکنید، که شما قدرتمند هستید. و فراموش نکنید که شما اشرف مخلوقات هستین.

روایت دکتر جودیسپنزا از درمان خودش

من در سال 1986 در حال دوچرخه سواری بودم که تصادف شدید کردم. شکستگی های متعددی در ناحیه ستون فقرات داشتم. تیم پزشکان گفتند: هیچ وقت نمی توانم راه بروم. جراح بزرگ آقای رومن هرینگتون گفت: میله های فولادی در کنار ستون فقراتم قرار می دهند تا مهره های ستون فقرات به آن قفل شود. و همه اینها برای این است که فقط من زنده بمانم. من در بیمارستان اسکریپ کالیفرنیای جنوبی بستری بودم و مدارک پزشکی آنجا موجود است. چون مطالعاتی بابت قدرت ذهن داشتم به آنها گفتم عجله نکنند. من حدود 50 روز برای سلامتی ستون فقرات خودم در ذهنم تجسم "سلامتی" کردم. در پایان هفته ششم جنبش و قدرتی در پاهایم احساس کردم. و با اشتیاق بیشتری تجسم ذهنی را ادامه دادم. بعد از 80 روز توانستم کمی راه بروم. در خلال این مدت تیم پزشکی وقایع سلامتی مرا با بهت و حیرت ثبت می کردند و شاهد بهبودی جسمی من بودند. من بعد از 12 هفته کاملا بهبود یافتم و از بیمارستان مرخص شدم.

مشخصات فنی

فیلم محصول

پرسش و پاسخ

ارسال پرسش جدید

نام :
ایمیل :
متن :
کد امنیتی :